از حوادث تلخ تاریخی یک قرن اخیر منطقه فرهنگی کاشان که هنوز در اذهان و خاطره ها و فکر و زبان مردم منطقه از خور و بیابانک گرفته تا نراق و برزک ، فتنه و طغیانگری و شورش و آشوبی است که توسط نایب حسین کاشی آغاز و فرزندانش ادامه دهنده راه پدر بودند. شرارتی که برای منطقه کاشان بسیار سنگین و مخرّب بود. به دلیل نا امنی و راهزنی و آشوب و فتنه در شهر و حومه آن بسیاری از رجال نامدار و سرمایه داران آن مهاجرت کردند. راه ارتباطی شمال به جنوب ایران که از کاشان می گذشت به جهت این اتفاق از منطقه دلیجان گذشت. و دهها مشکل و گرفتاری دیگری که گریبان گیر مردم کاشان و اطراف شد.
نایب حسین کیست؟
در زمان نادر شاه افشار ( اواخر سال 1152 ه.ق ) تیره ای از لر های لرستان که دائماً در حال جنگ و نزاع بودند را به کاشان تبعید کردند و در خارج از حصار و باروی شهر در منطقه پشت مشهد کاشان ساکن شدند. در کنار این طایفه تبعیدی از لرستان طایفه دیگری از عربها مهاجر نیز که به کاشان آمده بودند زندگی می کردند و گاهی اوقات میان این دو گروه رقابت تنگاتنگی وجود داشت.
علی ابراهیم صباغ پدر نایب حسین از ایل بیرانوندی لرستان که به شغل صباغی مشغول شده بود چندین فرزند داشت. فرزند بزرگتر هاشم بیگ و فرزند کوچکتر نایب حسین بود.هاشم بیگ توسط حاکم کاشان دستگیر و مأمورین در دیوان خانه او را خفه می کنند و این آغازی می شود برای طغیانگری و غارتگری نایب حسین کاشی که دو دهه ادامه می یابد.
شخصیت و روحیات اخلاقی
هر مسئله اجتماعی و فرهنگی را باید شخصیت و سران آن رویداد را شناخت. در بارۀ ویژگی و خصوصیات اخلاقی سران نایبی مقالات و کتابهای گوناگونی نوشته شده است. گروهی که از نوادگان نایب حسین هستند این جماعت را پهلوان، عیّار، حامی مردم و حتی مجاهد نامیده اند و شورش و طغیان آنان را انقلاب و حرکتی در دفاع از مملکت و این شورش را جتبشی همطراز قیام جنگل و رهبران آن را پیرو سردار جنگل و سیّد جمال الدّین اسدآبادی دانسته اند.
گروه دیگر آنان را جزء اشرار و غارتگران، یاغیان، راهزنان و طغیانگران می دانند و سران آن را به همین مضامین یاد می کنند. البته در خاطر و اندیشه و ذهن مردم هیچگاه به عنوان مجاهد و احیاگر و ناجی شناخته نشده بلکه به عنوان یاغی و اشرار یاد می کنند.
نایب حسین کاشی نه پسر داشته به نام های محمد، ماشاءالله، علی، حسن، امیر، رضا، اکبر، مهدی و مصطفی که همگی بی باک ، دلاور و زورمند و از روحیه ایلگری برخوردار بودند. در میان پسران ماشاءالله خان زیرکتر، با هوش تر، سیاستر و نسبت به پدر روحیه ای لطیفتر داشته است و از جهاتی هم با پدر متفاوت ولی دو فرزند دگر او نایب علی و اکبر شاه بی باک، بی رحم و سنگ دل و بیشتر قتل ها و بی رحیمی هایی که انجام گرفته توسط این دو تن اتفاق افتاده است. اکبر شاه در طبس و نایب علی در اطراف کاشان کشته می شوند.
القاب نایبی
نایبیان برای خود القاب پرطمطراقی را برای خود برگزیده و علاقه مند به نشر آن بودند. نایب حسین کاشی با عنوان سالار اسلام ، ماشاءالله خان به لقب سردار جنگ و سردار اسلام، حسن خان به لقب منصور لشکر، نایب علی با لقب شجاع لشکر و اکبر خان لقب اکبر شاه را بر می گزیند.
تعدد زوجات
از دیگر خصوصیات اخلاقی نایبیان انتخاب همسران است. علاوه بر خود نایب که چند همسر داشته است ماشاءالله خان که بعد او رهبر این گروه است بیش از 64 زن عقدی و صیغه ای داشته است .
نظر ملا عبدالرسول مدنی کاشانی
از عالمان و مجتهدین کاشانی که در دوره نایب حسین می زیسته و کتابهای متعددی به رشته تحریر در آورده است دربارۀ خصوصیت و ویژگی ماشاءالله خان در کتاب تاریخ اشرار کاشان می نویسد:
« همواره به دسایس، بین اهالی شهر کدورت و خصومت می انداخت….عقل متحیر است کسی که نسب عالی نداشته، بی سواد باشد، اهل سواد اعظم هم نباشد و تریاکی به نحوی که آنی از کشیدن وافور فتوری نجسته، با این ذکاوت و زیرکی و جلادت و تزویر و چابکی و چالاکی و استعداد باشد.»
البته بعضی از فرزند نایب حسین که به آموختن و سواد روی آورده بودند از روحیه ملاطفتری برخودار بودند و در هیچگونه قتل و غارتگری شرکت نکرده اند.
سرانجام پس از یک دهه طغیانگری، شرارت و درگیری و قتل و کشتار و ناامینی در منطقه کاشان این گروه توسط وثوق الدوله دستگیر و پس از محاکمه به اعدام محکوم می شوند و نایب حسین در تاریخ 18 آبان سال 1298 درمیدان توپخانه تهران به دار آویخته می شود.
در موضوع نایب حسین کاشی و طغیانگری آن کتابهای مستقل و کتابهای مرجع که دربارۀ آن نوشتارهای ارزشمندی ست در کتابخانه تخصصی کاشان پژوهی حضرت آیت الله امامت موجود می باشد. عنوان بعضی از کتابهای تخصصی: طغیان نایبیان کاشان، نایبیان کاشان، تاریخ اشرار کاشان، حماسه نایبیان،فتحنامه نایبی ، کاشان در جنبش مشروطه و ….